- زیارت کردن
- مسیتاریتن مسیتن مسیدن
معنی زیارت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نماریدن، فرمان دادن، رازگونگی، اندرز دادن، رایزنی نمودن بسوی چیزی بدست و ابرو و جز آن، فرمودن کسی را فرمان دادن، با حرکتی دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن برمز نمودن، تقریر کردن بیان کردن، شور کردن مشورت کردن، نصیحت کردن اندرز دادن
مژده دادن خبرخوش دادن
کاشتن و کشت کردن
در راه خدا دادن انفاق کردن در راه خدا چیزی بذل کردن بفقیران که ثواب آن باموات رسد
دندیدن دغا کاری دغا کردن
داد و ستد کردن بازرگانی کردن بازرگانی کردن داد و ستد کردن معامله کردن
تنبیه کردن
انفاق کردن چیزی در راه خدا
کنایه از شور و غوغا کردن، هنگامه برپا کردن
عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
حفظ کردن محفوظ داشتن مصون داشتن
مهمانی کردن مهمانی دادن
پاک ساختن شخص کالبد یا عضوی از اعضای خویش یا چیزی دیگر را از پلیدی های ظاهری
ویچاردن، گواژیدن (به کنایت سخن گفتن) تعبیر کردن، سخن گفتن به کنایت
بنا کردن، ساختن
شستن شستشو دادن شستن: امام خواجه که بودش سر نماز دراز بخون دختر رز خرقه را قصارت کرد. (حافظ 90)
هنگامه کردن شور و غوغا و هنگامه بر پا کردن: قیامت می کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن مسلم نیست طوطی را در ایامت شکر خایی
کفاره دادن: (دی سجده همی کردی کردی گنهی هایل می نوش گناهت را امروز کفارت کن)، (امیر معزی)
شستن، شستشو دادن، برای مثال امام خواجه که بودش سر نماز دراز / به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد (حافظ - ۲۷۲ حاشیه)
Betray, Rat
Monitor, Oversee, Supervise
monitorar, supervisionar
предавать , настучать
verraten, verpfeifen
monitorować, nadzorować
зраджувати , зраджувати
мониторить , контролировать
zdradzić, donosić
моніторити , наглядати , контролювати
背叛 , 告密
monitoren, toezichthouden, toezicht houden